بارگذاری...
به اوج - به بالا - به سمت قله

انتشار در جامعه "علامت کیفیت"

این ترجمه اتوماتیک است.
برای خواندن نشریه به زبان اصلی اینجا را کلیک کنید.

توسعه کسب و کار شما از ابتدا مانند پرورش فرزند شما است - تجربیات ، اضطراب ، شبهای بی خوابی ، تردیدها. اما اکنون بچه ها بزرگ شده اند و از لانه دور می شوند. در مورد تجارت ، مهم نیست که چقدر گران باشد ، اما زمانی فرا می رسد که باید ترک کنید.

این شرکت در مدیریت ساختمان های آپارتمانی مشغول بود. این تجارت مشکل ساز است و مشروطاً سودآور است. به طور مشروط ، زیرا ساکنان بیش از 45 میلیون روبل بدهکار هستند ، و این شرکت 18 میلیون بدهکار به تامین کنندگان خدمات دارد. تفاوت 27 میلیون را می توان به عنوان سود حساب کرد ، اما اگر این پول دریافت می شد ، بخشی از آن صرف تعمیرات جاری می شد. از خانه ها ، و سود بیش از 15 تن باقی نمانده است. وصول بدهی در شرایط قانون مسکن موجود و عدم عملکرد ضابطان یک شغل ناامید کننده است ، تا زمانی که یک میلیون جمع آوری نشود ، دو نفر دیگر در حال انباشت است. اما موضوع این نیست.

علاوه بر این ، سن به خودی خود احساس می شد ، او قبلاً بازنشسته بود و من می خواستم زمان بیشتری را به نوه ها اختصاص دهم ، و بازرسی ها ، دادستان ها و دادگاه ها را با توضیحات و بهانه ها درگیر نکنم. به طور کلی ، تصمیم گرفتم شرکت خود را بفروشم.

اما چگونه این کار را انجام دهیم؟ از یک سو ، همه باید فروش را بوق بزنند. اما از طرف دیگر ، تیم نباید از این موضوع آگاهی داشته باشد ، چه برسد به رقبای مستقیم. تیم می تواند فرار کند و رقبا فرار می کنند. اما نه برای خرید ، بلکه برای بردن در خانه. چنین چیزی مورد نیاز بود - مخفیانه برای همه جهان. من به یک مسکن محلی مراجعه کردم ، که 10 درصد از قیمت فروش را درخواست کرد ، آنها در مورد 7 درصد توافق کردند. اما این مقدار نیز مقدار مناسبی بود. درست است ، او وعده حمایت قانونی از معامله توسط وکلای خود را داد ، اما در واقع ، پس از مدتی معلوم شد که هیچ وکیل از وی وجود ندارد و همه منابع شخص ثالث است. این احساس وجود داشت که مسکن طبق اصل عمل می کند - شاید بفروشم ، 7 get دریافت کنم ، نفروشم ، مهم نیست ، تجارت مال من نیست. زمان گذشت ، تماس ها نادر بود ، جلسه با پنج مشتری برگزار شد. یک چیز خوب است ، همه تماس ها از طریق یک واسطه انجام می شد و تیم مدت زیادی از تغییرات آینده بنیانگذار خبر نداشت.

با دریافت پیشنهاد مورد نظر ، تصمیم گرفتم از منابع اینترنت استفاده کنم و یک شبکه B2Bingo پیدا کردم ، یک شماره تلفن جدید را نشان دادم تا "روشن" نشود. تعداد تماس ها افزایش یافته است. من خودم شروع به مذاکره کردم. به زودی یک خریدار علاقه مند ظاهر شد ، که صورتهای مالی 3 سال گذشته به او ارائه شد. ما در مورد مبلغ اولیه معامله و سپرده توافق کردیم. با این حال ، خریدار تقاضای اقساط یک ساله کرد. خریدار بعدی قیمت بالاتری را ارائه داد و آماده پرداخت کل مبلغ به صورت یکجا است ، اما مشروط به ممیزی نماینده وی و کل مبلغ معامله باید در قرارداد فروش قید شود. شرایط بسیار سخت و خطرناک است. مالیات 13 must باید بر مبلغ فروش پرداخت شود و نتایج حسابرسی می تواند برای اهداف رقابتی برای ایجاد اختلال در تجارت استفاده شود. بنابراین ، شرط من الزام به واریز مبلغ 20 درصد از معامله بود.

هنوز مسئله انتقال پول وجود داشت که باید حل شود. هر دو طرف تضمین می خواستند. خریدار می خواست هزینه معامله را تنها پس از ثبت نام دولتی پرداخت کند ، شما هرگز نمی دانید به چه دلایلی می توانند امتناع کنند. و من می خواستم ضمانتی داشته باشم که پول خود را دریافت کنم ، و نه سردرد ، چگونه می توان آن را بازیابی کرد یا دادخواهی برای بازگشت مشاغل ، که از آن لحظه فقط "شاخ و پا" باقی می ماند. یک سرویس جدید به ما کمک کرد - حساب سپرده گذاری در دفتر اسناد رسمی. خریدار مابقی مبلغ معامله را پس از واریز به حساب دفتر اسناد رسمی واریز می کند. پس از آن ، معامله تکمیل شد و برای ثبت ارسال شد. و دفتر اسناد رسمی پول را روز بعد پس از ثبت نام به من منتقل کرد.

در نهایت ، خرید و فروش صورت گرفت. بار نگرانی ها ، مسئولیت و شب های بی خوابی به عهده صاحب جدید بود. و من سرانجام توانستم رویایم را محقق کنم - یک کلبه روستایی ساختم ، جایی که اوقات فراغت خود را با نوه هایم می گذرانم.

541ead71dcb3d85f1419eaf68952b940.jpg

این ترجمه اتوماتیک است.
برای خواندن نشریه به زبان اصلی اینجا را کلیک کنید.

Link